Skip to content

منبع: روزنامه النهار چاپ بیروت

امیر دبیری مهر

 

عدم حضور ایران در اجلاس صلح غزه شرم‌الشیخ در  ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ واکشن های وسیعی را در ایران برانگیخت.

این اجلاس، با حضور رهبران و نمایندگان بیش از ۲۵ کشور و با ریاست مشترک عبدالفتاح السیسی (رئیس‌جمهور مصر) و دونالد ترامپ (رئیس‌جمهور آمریکا) برگزار شد و دولت مصر از مسعود پزشکیان رییس جمهور  و عباس عراقچی وزیرامور خارجه ایران برای شرکت در این اجلاس دعوت رسمی کرده بوداما           وزیر امور خارجه ایران اعلام کرد  به دلیل تحریم‌ها، تهدیدات و حملات اخیر اسراییل و امریکا علیه ایران در این اجلاس شرکت نمی کند.

 

این موضع گیری ایران در شرایطی اعلام شد که که بسیاری از مردم ایران  خواستار این هستند که جمهوری اسلامی برای جلوگیری از جنگ جدید و کاهش تحریم های اقتصادی که موجب فشار بر زندگی مردم شده با امریکا وارد مذاکره و توافق شود .  این گروه از مردم که نظراتن خود را در شبکه های اجتماعی و رسانه ها بازتاب می دهند معتقدند جمهوری اسلامی نباید هیچ فرصتی را برای بهبود روابط با امریکا از دست بدهد .

در مقابل برخی  نیز معتقدند امریکا در مذاکرات احتمالی حاضر نیست به درخواست های ایران توجه کند و امتیازی به تهران بدهد بلکه هدف واشنگتن  از مذاکره تحمیل خواسته های خود به ایران است .بنابر این مخالف مذاکره دولت با امیکا هستند و طرفداران مذاکره را به غرب زدگی و ترس از امریکا متهم می کنند. این اختلاف نظر در ایران همیشه وجود داشته و هر بار به بهانه ای داغ می شود  و این بار اجلاس شرم الشیخ این مجادله را دوباره بالا برده و در رسانه ها و شبکه های اجتماعی درباره ان بحث های زیادی شده است

افرادی  و گروههای همسو با جمهوری اسلامی و موافق شرکت نکردن ایران در  اجلاس شرم الشیخ می گویند:

نقشه تجزیه ایران در دستور کار آمریکا و اسرائیل هست. وجود پایگاه‌های نظامی در اطراف ایران، ادامه تهدید و تحریم و ترور و فعال شدن مکانیسم ماشه نشان می دهد امریکا توجهی به منافع ایران نداردو حضور در این نشست به منزله تأیید مشی آمریکا و اسرائیل است. در هر صورت، چه ایران حضور داشته باشد چه نداشته باشد، آنها از سیاست حذف و نابودی ایران دست نخواهند کشید.

این گروه میگویند شرکت در این اجلاس مشروعیت بخشیدن به نقش های امریکا علیه مردم فلسطین از جمله خلع سلاح حماس است .

همچنین این گروه نگران هستند حضور ایران در چنین اجلاسی و رفتارهای غیر قابل پیش بینی ترامپ موجب تحقیر مقامات ایرانی و تمسخر سیاستهای جمهوری اسلامی توسط ترامپ شود.

برخی از موافقان عدم شرکت ایران نیز می گویند وقتی ایران ایده و برنامه دقیقی برای شرکت در این اجلاس ندارد و حتی گر داشته باشد امکان پیاده سازی ان وجود ندارد حضور در ان نیز بی فایده خواهد بود.

برخی هم می گویند حضور رییس جمهور یا وزیر امورخارجه ایران در اجلاسهای مشابه باعث می شود با مقامات امریکایی روبرو شده و تابوی عدم مذاکره مستقیم با مقامات امریکایی شکسته شود و این اتفاق به وجاهت نظام انقلابی خدشه وارد می کند .

امااکثریت نظرهای مطرح شده در رسانه ها و شبکه های اجتماعی در مخالف با  عدم شرکت ایران در اجلاسش شرم الشیخ بود.

معترضین به عدم حضور ایران در اجلاس شرم الشیخ می گویند :

جمهوری اسلامی با  فرصت‌سوزی هر روزدر جامعه جهانی  منزوی‌تر و تنهاتر می‌شود. و قصد ندارد از  لجاجت و توهم‌پردازیی دست بردارد  و به همین خاطر ایران از  قافله توسعه و پیشرفت جهان فرسنگ‌ها عقب مانده است.

 

برخی از کاربران شبکه های اجتماعی نیز با طرح این ادعا که جمهوری اسلامی حامی اصلی  حماس بوده  نوشته اند: ایران با چه رویی و چه بهانه‌ای در اجلاس صلحی  شرکت کند که سال‌ها مخالف آن بوده است؟

جمهوری اسلامی از  مدافعین  حمله ۷ اکتبر بوده و این یعنی در مرگ ۶۰ هزار انسان بی‌گناه به نوعی شریک است پس معنی ندارد در اجلاس صلح شرکت کند! این تصمیم به معنی از دست دادن آخرین فرصت‌های خروج ایران از انزوای بین‌المللی است؛ به معنای از دست دادن فرصت برای حل ابربحرانی است که جمهموری اسلامی  ایران با دستان خودش گرفتار آن شده است! متأسفانه لجبازی حاکمیت با مردم و مملکت در کنار شعارزدگی و بی‌خردی ایران را در   مسیر انزوا و نابودی قرارداده  . ایران می‌توانست با شرکت در اجلاس شرم‌الشیخ بهانه‌های آتی علیه خودش را از بین ببرد. حیف از این مردم، کشور و تمدن چند هزارساله ایران که زیر دست یه مشت افراد بی‌کفایت، نادان، جاه‌طلب و خودشیفته نابود شد

 

یک استاد دانشگاه در توییتی در واکش به موضع وزیر خارجه ایران نوشته :

حضور نیافتن ایران در اجلاس_شرم_الشیخ هیچ معنایی ندارد جز انفعال در دیپلماسی و خالی کردن میدان تصمیم‌گیری و اجازه دادن به دیگران برای اینکه برای شما تصمیم بگیرند. به قول ظریفی، وقتی پشت میز نباشی، دیگران روی میز برات تصمیم می‌گیرند.

 

حمید ابوطالب معاون سیاسی سابق رییس جمهور در دوره حسن روحانی در اعتراض به موضع عراقچی  وزیر خارجه نوشت اگر بپذیریم جنگ مانع از مذاکره است ، هیچ جنگی در جهان پایان نخواهد گرفت؛ هیچ مخاصمه‌ای هرگز تمام نمی‌شود، و انسان ناگزیر خواهد بود در چرخه‌ای بی‌پایان از خشونت زیست کند. حال آن‌که فلسفه‌ی دیپلماسی، دقیقاً برای شکستن همین چرخه است؛ برای آن‌که دشمنی‌ها پایان یابد، نه آن‌که تداوم پیدا کند. او خطاب بهع عراقچی نوشت : اگر در زمان جنگ ایران و عراق جنابعالی بر سر کار بودید، شاید ما هنوز با عراق در حال جنگ بودیم. قرار بود از عربستان نگذریم، اما گذشتیم؛ قرار بود با صدام صلح نکنیم، اما کردیم. تاریخ سیاست ایران، تاریخ عبور از جنگ با تدبیر است، نه ماندن در میدان آن. و اگر قرار باشد نگاه امروز شما معیار باشد: حماس اکنون به آرمان فلسطین خیانت کرده است، مذاکره با اسرائیل تابو بود و دیپلماسی پلید، کشتار باید ادامه می‌یافت، و نابودی غزه آخرالزمانی می‌شد؛ و ایران نیز که دوباره در دوران دولت‌تان به چاه فصل هفتم منشور افتاده است، هرگز از آن خارج نخواهد شد؛ و ما برای همیشه «تهدیدی برای صلح» باقی خواهیم ماند، نه «شریکی برای آن».

 

 

موافقین حضور می گویند ایران می‌تواند در صلح غزه شرم‌الشیخ مصر شرکت کند و با قدرت، بدون ترس و واهمه حرفش را بزند و از سیاست در قبال فلسطین دفاع کند و اگر در صلح غزه حضور نداشته باشد، مخالف صلح قلمداد می‌گردد. ایران نباید کاتولیک‌تر از پاپ باشد، نمی‌تواند از خود فلسطینی‌ها نسبت به سرنوشت فلسطین حساسیت بیشتری از خود نشان بدهد.

نبودن ایران در چنین صحنه‌هایی، یعنی واگذاری میدان به دیگران تا بدون حضور و صدای ایران  درباره منطقه تصمیم بگیرند. دیپلماسی مؤثر به معنای حضور فعال، گفت‌وگو با مخالفان و استفاده از فرصت‌های جهانی برای بیان مواضع و دفاع از مظلوم است. قهر سیاسی هرچند گاهی لازم است، اما در پرونده‌هایی مانند غزه، سکوت یا غیبت به معنای از دست دادن تریبون بین‌المللی است.

جعفر شیرعلی‌نیا از نویسندگان سرشناس جنگ در ایران در اعتراض با عدم شرکت ایران در مطلبی با اشاره به مذاکرات ایران و عراق برای اتش بس در دهه ۸۰ میلادی و اینکه اگر ایران وارد گفتگو و مذاکره نمی شد  ان جنگ هشت ساله به پایان نمی رسید ٬ نوشت: به نظر می‌رسد در سیاست خارجی ایران گاه مسیرهای طولانی‌تر و پرهزینه‌تر بر مسیرهای مستقیم و کم‌هزینه‌تر ترجیح داده می‌شود تا شعارها آسیب نبینند. کاش اجازه داده می‌شد رئیس‌جمهور به اجلاس مصر برود؛ اگر بد شد، همه به او حمله کنند و اگر خوب شد، در کتاب درسی افتخارش را به اسم دیگران بنویسند.

یکی از مخالفان سیاست های جمهوری اسلامی در مطلبی مملو از کنایه و طعنه  نوشته :جمهوری اسلامی در یکی از تحقیرآمیزترین بزنگاه‌های تاریخ خود ایستاده است. دعوت به اجلاس شرم‌الشیخ با حضور ترامپ، برای بسیاری از حکومت‌ها شاید فرصتی برای بازسازی چهره باشد، اما برای این نظام، یعنی برهنه‌شدن در برابر جهانی که دیگر به دروغ‌هایش باور ندارد. اگر بروند، باید زیر سقفی بنشینند که بر پایه پیمان ابراهیم بنا شده؛ همان پیمانی که میان اسرائیل و اعراب امضا شد تا نظم تازه‌ای در خاورمیانه شکل گیرد. حضور در آن نشست یعنی اعتراف رسمی به شکست تاریخیِ شعار «محور مقاومت». یعنی تأیید نابودی حماس، تکه‌تکه شدن حزب‌الله، فروپاشی سوریه و بی‌خاصیتی کامل سپاه در منطقه. یعنی پذیرش این واقعیت تلخ که دیگر نه از “قدس” خبری هست و نه از “امت اسلامی” — جز یک پوسته توخالی برای توجیه سرکوب در داخل ایران. اما اگر نروند؟ نرفتن یعنی انزوا. یعنی تأیید جهانی بر پایان کار جمهوری اسلامی. یعنی دادن فرصت طلایی به ایالات متحده، اسرائیل و جهان آزاد برای تشکیل ائتلاف رسمی علیه تهران. دنیا سال‌هاست منتظر چنین نشانه‌ای است تا مشروع‌ترین بهانه را برای قطع کامل روابط دیپلماتیک و آغاز فشارهای نهایی به دست آورد. هر دو راه، ذلت است. رفتن یعنی شکست ایدئولوژیک، نرفتن یعنی نابودی سیاسی. دوراهی شرم‌الشیخ، در حقیقت دوراهی «پایان» است. حکومتی که سال‌ها از “ایستادگی در برابر استکبار” گفت، حالا بین دو انتخاب مانده: یا با همان استکبار عکس یادگاری بگیرد، یا با تمام استکبار جهان در یک جبهه مقابل مردم خودش بایستد. این بن‌بست، حاصل همان سیاست دروغ و تزویر است.

نویسنده دیگری نوشته  عدم حضور ایران در اجلاس صلح غزه، هرچند می‌تواند نشانه‌ای از اعتراض مشروع به تحریم‌ها و رفتار ناعادلانه قدرت‌های غربی باشد، اما در نهایت به سود منافع ملی و منطقه‌ای ایران تمام نخواهد شد. این اجلاس با کاستی‌ها و جهت‌گیری‌هایش محلی است که تصمیم‌ها و پیام‌های سیاسی درباره آینده غزه و فلسطین مطرح می‌شود. نبودن ایران در چنین صحنه‌هایی، یعنی واگذاری میدان به دیگران تا بدون حضور و صدای ما درباره منطقه تصمیم بگیرند. دیپلماسی مؤثر به معنای حضور فعال، گفت‌وگو با مخالفان و استفاده از فرصت‌های جهانی برای بیان مواضع و دفاع از مظلوم است. قهر سیاسی هرچند گاهی لازم است، اما در پرونده‌هایی مانند غزه، سکوت یا غیبت به معنای از دست دادن تریبون بین‌المللی است.