منتشر شده در روزنامه النهار چاپ بیروت
امیر دبیری مهر
درباره ارتباط جمهوری اسلامی ایران و نیروها و گروههای مسلح ضد صهیونیستی در کشورهای لبنان وعراق و فلسطین و یمن روایت های متنوع و متفاوتی وجود دارد که برخی کاملا بی اساس و حاصل توهم و خود بزرگ بینی برخی در ایران و عملیات روانی رسانه های غربی است و برخی روایتها نیز نزدیک به واقعیت است و شواهد بیرونی دارد. اما در ایران هم روایت های متفاوتی وجود دارد که نه تنها در مردم بلکه در بین مقامات و مسوولان جمهوری اسلامی نیز درباره انها اتفاق نظر وجود ندارد. این روایتها تاریخی ۴۵ ساله دارد که عبارتند از :
- روایتی که معتقد است انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹ برای بسیاری از گروهها وجنبش های اسلامی در خاورمیانه با هدف تقویت وانسجام بیشتر علیه دشمن صهیونیستی و استکبار جهانی الهام بخش بود و امیدواری انها را برای ازاد سازی فلسطین و تجاوز و اشغال دیگر سرزمین های اسلامی تقویت کرد .رابطه و حضور برخی از رجال ایرانی مانند امام موسی صدر و مصطفی چمران و..در جنوب لبنان و رابطه خوب و صمیمی یاسر عرفات رییس ساف با ایت الله خمینی رهبر انقلاب و مواضع ضد اسراییلی و ضد امریکایی مقامات جمهوری اسلامی از همان ابتدای پیروزی انقلاب ٬ در شکل گیری این روایت نقش موثری ایفا کرد. اکثریت مردم ایران نیز با نگاه ظلم ستیزی از این روایت دفاع می کردند. بر اساس این روایت انقلاب در ایران برای جنبش های اسلامی نقش الهام بخش ایفا می کرد . نتیجه ان هم شکل گیری تشکیلات حزب الله در جنوب لبنان و در سالهای بعد ایجاد انصارالله در یمن و برخی جنبش های غیر شیعی مبارز مانند جهاد اسلامی در غزه بود . حتی جهادیون افغان که علیه ارتش شوروی می جنگیدند نیز از ایران الهام گرفته بودند. (هر چند در اینده تبدیل به طالبان و القاعده شدند که با جمهوری اسلامی سازگار نبودند و نیستند)
- روایت دوم زمانی شکل گرفت که ایران تصمیم گرفت هر طور که شده و به هر طریقی از این جنبش های حمایت کند و شاید مهمترین وجه ان کمکهای رسانه ای و تبلیغاتی و تشکیلاتی بود . این حجم از فعالیتها و حمایتها انقدر زیاد شد که حتی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی غیر از نیروهای زمینی و هوایی ودریایی که نیروهای انها باضد انقلاب داخل و صدام در جبهه های جنگ می جنگیدندنیروی چهارمی شکل گرفت به نام سپاه قدس . این سپاه در سالهای جنگ ایران و عراق به تجهیز کردهای مخالف صدام در عراق به رهبری جلال طالبانی و شیعیان مخالف صدام می پرداخت.از احمد شاه مسعود در جنگ با شوروی حمایت می کرد و فعالیتهای ان به مرور به دیگر نقاط خاورمیانه بویژه در لبنان و فلسطین سرایت کرد. به گونه ای که در دو دهه گذشته رسانه های امریکایی سعی کردند با بزرگ نمایی از فعالیتهای سپاه قدس ٬ زمینه های اقدامات خود علیه این نیرو را فراهم کنند. پروژه ایران هراسی و معرفی کردن جنبش های مبارز و مسلح بعنوان نیروهای نیابتی ایران در این چارچوب قابل فهم است که در نهایت با ترور سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به رویارویی مستقیم امریکا و اسراییل با ایران در خارج از مرزهای ایران منجر شد.
- همانطور که در ساختن روایت دوم یعنی حمایت از نیروهای مقاومت افراد و مقامات و مسوولان جمهوری اسلامی نقش داشتند و امریکا و اسراییل با هداف تضعیف ایران ٬ آن را بزرگ نمایی و برجسته سازی کردند به تدریج روایت سومی افراطی و رادیکالی شکل گرفت که از سطح حمایت ایران از نیروهای نیابتی عبور کرد و اینگونه مطرح شده که جنبش های مقاومت اساسا وابسته به ایران هستند و برای منافع ایران در خارج از مرزهای اریان می جنگند. این روایت زمانی شکل گرفت که در ایران این انتقاد به حکومت شکل گرفت که چرا از منابع ملی برای اهداف فراملی استفاده می شود وچرا جموری اسلامی بجای تلش برای ابادانی ایران به جریانات مقاومت اسلامی کمک می کند؟ و افرادی در جمهوری اسلامی در پاسخ مدعی شدند این نیروهای نیابتی در واقع نیروهایی هستند که برای ایران اما هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران می جنگند. این روایت در دوران ظهور داعش در عراق و سوریه قوت گرفت و در نتیجه حشد الشعبی در عراق با هدایت و کمک ایران شکل گرفت . نمونه دیگر حزب الله لبنان بود که گفته شد که این نیرو در واقع دست پر قدرت ایران در جوار اسراییل است تا هر زمانی که اسراییل خواست علیه ایران وارد عمل شود مانند آوار بر سر اسراییل خراب شود . در حالی که در واقعیت حزب الله یک تشکیلات سیاسی و نظامی لبنانی است که برای دفاع از سرزمین لبنان در برابر حملات اسراییل شکل گرفته و داشتن رابطه خوب با ایران به معنای وابستگی کامل ان به جمهوری اسلامی نبوده و نیست . دستگاه رسانه ای و تبلیغاتی غرب در شکل دادن به این روایت نقش فعالی ایفا کرد و البته در داخل ایران هم برخی ان را نشان دهنده قدرت ایران دانسته و ان را ترویج کردند. نتیجه این فرایند مشروعیت بخشی به اقدامات نظامی تمام عیار امریکا واسراییل علیه این نیروها در دو سال اخیر تحت عنوان ضربه به ایران بود که در نهایت نیز به جنگ ۱۲ روزه علیه ایران ختم شد و هنوز هم سایه جنگ جدید از سر ایران کوتاه نشده است .
بعد از جنگ ۱۲ روزه اسراییل و امریکا علیه ایران این احتمال شکل گرفت که رویکرد واقع بینانه ای به نیروهای مقاومت شکل گرفته و جایگزین رویکرد ارمان گرایانه شود. اما همچنان روایت دوم و سوم در ایران پر رنگ است . نمونه بارز ان مصاحبه ای که در سایت ایت الله خامنه ای منتشر شده و در ان گفته شده حزب الله لبنان ادامه نیروی مقاومت بسیج در ایران است و امروز هم ۳۰ درصد اعضای ارتش لبنان اعضای حزب الله هستند. صبح در ارتش خدمت می کنند و عصر در حزب الله و از این ادعا نتیجه گرفته که محبوبیت ایران حتی بعد از جنگ ۱۲ روزه در فضای بین المللی افزایش یافته . برهمین اساس هم استدلال کرده کسانی که در ایران خواهان مذاکره با امریکا هستتدمی خواهند چهره مقاومتی جمهوری اسلامی را تخریب کنند.
همین ادعا موجب شده رسانه های مخالف جمهوری اسلامی با استناد به این ادعا موج جدیدی از تبلیغات علیه ایران را اغاز کنند. به نظر می رسد تجربه های پر هزینه ۴۵ سال اخیر یک راه پیش روی ایران گذاشته و ان هم بازگشت به روایت اول یعنی احیای جنبه الهام بخشی ایران به نیروهای مقاومت باشد. برای این مهم نیز ایران در حال حاضر بیشتر از هر زمان به افزایش قدرت ملی نیاز دارد و از مسیر توسعه همه جانبه و تعامل بهتر با جهان می گذرد.
