Skip to content

 

امیر دبیری مهر

امسال در سومین سالگرد مرگ مهسا امینی و شکل گیری بزرگترین جنبش اجتماعی حقوق زنان در ایران ٬ یک پرسش مهم در جامعه ایرانی شکل گرفته است که چرا با وجود وسعت و قدرت این جنبش در سال ۱۴۰۱ و گذشت تنها سه سال از ان واقعه ٬ شاهد مراسم رسمی از جانب دولت  یا مراسم گرامی داشت غیر رسمی و  اعتراض گونه در ایران نیستیم ؟ و فقط ایرانیان خارج از کشور در چند کشور تجمعاتی به این مناسبت برگزار کردند؟ به عبارت دیگر ایا جنبش زنان در ایران پایان یافته است ؟

برخی در پاسخ می گویند سیستم امنیتی و انتظامی ایران از وقوع این اتفاق جلوگیری کرده ! برخی دیگر می گویند جنبش مهسا تمام شده و فراموش شده ! و در سه سال پیش هم مرگ او بهانه ای بود برای مخالفان جمهوری اسلامی که از آن برای تضعیف جمهوری اسلامی استفاده کنند! برخی هم معتقدند با توجه به شرایط عمومی ایران  پس از جنگ با اسراییل ٬مردم نگران هستند که هر گونه تجمع و تظاهراتی مورد سو استفاده رژیم صهیونیستی و امریکا برای برهم زدن نظم و امنیت عمومی قرار گیرد! شاید برای هر کدام از این پاسخها بتوان شواهدی پیدا کرد و طرفدارانی نیز داشته باشد اما پاسخ اصلی را باید در جای دیگری جستجو کرد. پاسخ اصلی این است که جنبش مهسا امینی یا همان جنبش ((زن / زندگی / ازادی)) تا حد زیادی موفق شده  و اثرات محسوس خود را بر جامعه ایران گذاشته است  . بسیار  طبیعی است که در  هر جنبش اجتماعی  افراد یا گروهها و حتی دولتهایی مداخله می کنند تا از شعارها و حرکت ان  به نفع خود استفاده کنند و در جنبش زن زندگی ازادی هم این اتفاق افتاد اما این مساله نباید ناظران را دچار خطای تحلیلی کند .جوهر و ذات این جنبش چیزی نبود جز فریاد زنان و دختران ایرانی برای احقاق حقوق خود و بطور ویژه نفی حجاب و پوشش اجباری .توجه کنید زنان ایرانی مخالف حجاب و پوشش نیستند با اجباری  و تحمیلی بودن ان و یکسان سازی جامعه و تعیین مرزهای ان توسط مردان مخالف هستند برای مثال  زنان و دختران ایرانی حتی انانکه ملزم به رعایت حجاب اسلامی هستند و با این جنبش همراه بودند نیز  می گفتند انها  پوشش خود را انتخاب کرده اند و به انها تحمیل نشده و اساسا حکومت ها هیچ حقی برای تعیین حد و مرز پوشش ندارند بلکه عرف و فرهنگ عمومی است که این چارچوب را تعیین می کند. در حال حاضر در ایران تا حد زیادی این ازادی به رسمیت شناخته شده هر چند با موانع و مخالفتهایی نیز روبروست اما حکومت حتی بخاطر شرایط بعد از جنگ پذیرفته نباید برموضع گذشته خود پافشاری کند. وجود مشکلات جدی اقتصادی در ایران نیز این واقعیت را اشکار کرده که حکومت وظایف بسیار مهمتر و در اولویت تری دارد که ضروری است منابع و امکانات خود را باید برای تحقق انها متمرکز کند مانند کاهش تورم و حفظ ارزش پول ملی و ایجاد اشتغال و تامین انرژی پایدار و….

برای نشان دادن شکننده بودن وضعیت حقوق زنان در ایران بعد از جنبش مهسا امینی می توان به انتصاب خانم نادره رضایی بعنوان معاون هنری وزارت فرهنگ ایران بعد از روی کار امدن  دولت پزشکیان و برکناری او بعد از یکسال در هفته گذشته اشاره کرد. نادره رضایی بطور اشکار نماینده نسل جدید زنان ایرانی است که با پوششی و استایل و ارتباطاتی شبیه اکثر مردم و بسیار متفاوت از دیگر زنان مدیردر جمهوری اسلامی در صحنه حاضر شد و در یک سال مدیریت خود نیز به گفته دست اندرکاران حوزه فرهنگ و هنر عملکرد درخشانی در پاسخ به مطالبات مردمی در حوزه هنری داشت که نمونه ان برگزاری جشنواره های موسیقی متعدد در کشور از جمله در بوشهر بود و اخرین او که منجر به برکناری او شد طراحی برگزاری کنسرت رایگان و مردمی همایون شجریان در میدان ازادی تهران بود . اما از همان ابتدا جریان تندرو در کشور بویژه در مجلس با او مخالفت کرد و در انتها نیز ۱۷۰ نماینده مجلس در نامه ای به وزیر فرهنگ ایران خواستار برکناری او شدند. در تحلیلی این رخداد می توان گفت یکسال حضور نادره رضایی در معاونت هنری نشان داد جنبش حقوق زنان درجامعه ایران بسیار زنده و شواهد ان در جامعه بطور عینی قابل مشاهده است و حتی این جنبش توانسته بر حوزه دولت و حکمرانی نیز اثر بگذارد.  اما نباید بیش از حد خوش بین بود .این پایان ماجرا نیست و هنوز موانع و مخالفتهای بسیاری نیز در لایه های جامعه و بخش های قدرتمندی از حکومت ایران علیه ان وجود دارد و این رقابت در اینده ادامه خواهد داشت اما انچه قابل پیش بینی است پیروزی و موفقیت قطعی زنان ایران در بدست اوردن حقوق خود مبتنی بر تاریخ و فرهنگ ایران و نیازهای زمانه است .